من میآیم. در نیمههای کارم اما میآیم. دیگر در اینجا غریبی، آزاری سخت است. دیگر نوارهایم از بس شنیده ام خش افتاده اند. از بس حافظم را خواندهام برگ برگ شده. از بس گوشم را به رادیو چسباندهام تا صدای دور وطنم را از آن بشنوم، زنگ میزند. دیگر زبانم نمیگردد تا جز به فارسی، به زبان دیگری سخن بگویم. من میآیم تا خاکت را ای وطن ببویم. میآیم تا آرزوهای گمشدهام را در کوچه پس کوچههای محلهمان، فاصله خانه تا مدرسه پیدا کنم. آرزوهایی که لای چارقد مادربزرگم بسته بودمش، که نبودم و رفت. راستی چارقدش را چه کردید؟میآیم تا نقی سبیل، دربان مدرسه، به یاد بیاورد که دستم از ترکههای ناظم باد کرده بود. میآیم ورق پاره های یک اردی بهشتی...
ادامه مطلبما را در سایت ورق پاره های یک اردی بهشتی دنبال می کنید
برچسب : سرد,است,آنجا,وطن,نیست, نویسنده : 9barahouttc بازدید : 100 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:30